زمان کنونی: 2024/05/14, 02:42 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/05/14, 02:42 PM



نظرسنجی: رمان (درخشش) رو چطور ارزیابی میکنید؟
خوب
متوسط
نیازمند به تلاش بیشتر.
[نمایش نتایج]
 
ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان (درخشش)

نویسنده پیام
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #1
زمستان رمان (درخشش)
خب والا تصمیم گرفتیم یک رمان کوتاه بنویسیم که در حوالی زندگی چندتا از شخصیت های فاینال فانتزی میگذره.
خلاصه اولیه :
بعد از ماجرای ابتدای داستان کراسیس کور یعنی ناپدیدی جنسیس راپسدوس واتفای ابتدایی داستان کراسیس کور یه داستان عاشقانه اتفاق میفته.
شخصیت اصلی داستانم یک دختره که با تیفا لاکهارت دوستی صمیمی داره و ماجرایی مشابه عشق ناکام اریس و زک در فاینال فانتزی کراسیس کور وزیر شاخه های این مجموعه ،و عشق گری و اکی راست در فینال فانتزی ارواح درون رو تجربه میکنه.
روایت داستان از تیفا:
میلا حتی فکر به اسمش هم منو غمگین میکنه.با میلا خیلی بیرحمانه رفتار شد.اون سالها منتظر واکی موند ولی فقط زمانی انتظارش به سر رسید که جسد خونین واکی رو بعد از ده سال تجربه دوری سخت ، دید.
میدونی میلا دختر پر شوری بود ولی خیلی اعتماد به نفس پایینی داشت.
روابط اون و واکی گراند خیلی پیچیده بود.واکی تحت ازمایش های وحشت ناک هوجو و هولاندر قرار گرفت و به شکل رغت انگیزی مرد.
میلا از 13سالگی عاشق واکی شد و بعد از یکسال متوجه شد واکی هم به اون اظهار علاقه پنهانی داره.ولی درست زمانی کا قرار بود واکی و میلا تازه به عشق پنهانشون اعتراف کنن ،مامورانی از سازمان شینرا به روستای ما حمله کردن و واکی رو قصد حفاظت از میلا داشت رو به شدت زخمی کردن .میلا تا سرحد مرگ ترسیده بود ولی قلبش با وجود لرزش مصمم بود تا نگذاره که واکی بمیره.میلا بعد از اون واقعه حتی یکبار هم لبخند نزد.
ما مطمئن بودیم که میلا انقدر باهوش هست که دست به خودکشی نزنه،ولی میلا با تصور اینکه واکی رو از دست داده و نتونسته هیچکاری برای نجاتش بکنه خودش رو منفور و مقصر تلقی میکرد.یادمه شب اولی که این اتفاق افتاد میلا تمام مزرعه ذرت وعلفزار نزدیکش رو گشت ولی هیچ اثری از واکی با ردی از خون ویا درگیری پیدا نکرد.
میلا تا سن 18سالگی توی روستا موند.به خاطر چهره زیبایی که داشت خواستگارهاز زیادی هن داشت از جمله پیراکو که تمام دخترا به اون علاقه داشتن.
میلا درست درشب حادثه در سن 18 سالگی روستا رو به مقشد میدگارد ترک کرد.
ودیگه هرگز برنگشت.
میلا مدتها مثل اریس گینزبورگ سرگردان بود.بعد از مدتی فهمیدم که با اریس هم رفت آمدهایی داشته.
ادامه دارد... .
2020/01/02 08:54 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #2
RE: رمان (درخشش)
نظر دهی ازاده.اتفاقی وقتی حالم گرفته بود نوشتمش.
2020/01/02 08:56 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #3
RE: رمان (درخشش)
ادامه از زبان تیفا:
میلا به میدگارد اومد ومدتی رو با اریس گذروند،اما درست یکسال بعد از اشناییش با اریس به امید پیداکردن ردی از قاتلان واکی وارد گروه ترکس شد.اما هرگز روابطش با اریس رو لو نداد.اون به مدت سه سال یک عضو دون پایه از ترکس بود.
به نظر میرسید عقاید شینرا روش تاثیر زیادی گذاشته باشه چون ارتباطش با همه اعضای خانوادش رو قطع کرده بود.اون حتی با اریس هم هیچ ارتباطی نداشت.درمدت این سه سال از یک دختر لطیف به یک جنگجو تبدیل شده بود.النا ظاهرا دوست نزدیکش بود.
لازارد هم چیزهایی از میلا به خاطر داشت.میلا درمدت این سه سال تحقیق چیزهای زیادی فهمیده بود اما هنوز نفهمیده بود که واکی نسخه H7000بوده که سالها روش ازمایش میشده.تا اینکه شینرا درخواست عجیبی داد.میلا باید ناگهان تغییر شغل میداد.زیر دست سفیروث کارمیکرد ودر زمینه تحقیقات میدانی با لازارد وچند ترکس دیگه همکاری میکرد.میلا خودشم با توجه به سوابقش نفهمیده بود که چرا باید تغییر شغلی بده .اما بعدا فهمیدم شینرا میخواسته تا از نقطه ضعف واکی برای جواب گرفتن ازمایشات هوجو وهولاندر استفاده کنه.و این نقطه ضعف چیزی نبود جز میلا.دختر روستایی ازنیفلهایم..هرگز متصور هم نمیشید که شینرا چقدر بد و منفور بود.
شینرا داشت از میلا به عنوان یک تله استفاده میکرد چون نسخه ازمایشی H7000براش اهمیت داشت.من خیلی اتفاقی فهمیدم واکی نسبت دوری با اریس داشته.درواقع اونها باید از یک قبیله میبودن،یا یک قوم مخصوص.ستراها.وپن ها...ارواح گمشده...و فانتوم سرخ.
...
ادامه دارد...
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2020/01/09 07:55 PM، توسط NoboraHaru.)
2020/01/07 10:24 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #4
RE: رمان (درخشش)
ادامه از زبان تیفا:
میلا به همراه سفیروث و چند نفر از اعضای ترکس راهی گایا (شهر خیالی )شد.
سفیروث با وجود دستورات شینرا قصد داشت که میلا رو از ماموریتش منصرف کنه .چون میدونست میلا کاملا شکننده و احساساتیه و از طرفی سفیروث ادم احساساتی مثل میلا رو فقط یک مانع سر راهش میدید.
جالب اینجا بود که هم جنسیس و هم سفیروث نسبت به میلا حس ترحم داشتن. حتی یکبار سفیروث با وجود تمام غرور ومواضعش به میلا غیر مستقیم پیشنهاد ازدواج داده بود.جنسیس هم حداقل ۱۰ بار همینو بهش گفته بود.
زک میگفت تویه مبارزه که جنسیس با کپی هاش به میدگار حمله کرده بود و قصد اون نابود کردن ترکس هابوده با میلا روبه میشه بار اولی که میلا رو میبینه وبهش میگه یه دختر مثل تو احمقه که از زندگی لذت نمیبره و اومده و میجنگه. اینجا شکارچی زیاد هست. عجیبه چرا تا حالا سفیروث شکارت نکرده.
زک هم کم نمیزاره و میگه :بله که زده تا چشات دربیاد.هه هه هه
جنسیس که از حاظر جوابی زک چندان خوشش نیومده بود جیم میزنه و قبل از فرار روبه میلا میگه:اون عادت داره همچیو نصف کنه .بهتره قبل از اون به یه چیز رومانتیکتر فکر کنی.
و بعد براش یه سیب بانورا پرت میکنه و جیم میزنه.
زک که کلا نگرفته بود چی شده فقط گفت:کله قرمز خالی بستم بابا .
درواقع جنسیس غیر مستقیم گفته بود:نظرت چیه با من ازدواج کنی؟
اما میلا اصلا اهمیتی به چیزای اطرافش نمیداد.
تمام فکر و زکرش شده بود واکی .
به نظرم اگه واقعا بیخیال واکی شده بود وپیشنهاد جنسیس رو قبول کرده بود
احتمالا نه جنسیس این کارا رو میکرد نه سفیروث قاتی میکرد همینطور نه زک میمرد و نه اریس.
هعی .اما بنظرم میلا هنوز هم در عمق وجود به عشق به واکی شک داره.شاید پشیمونه یا شاید هم تاسف میخوره.
کلود هم درباره میلا چیزاهای زیادی میدونست.درواقع ما هممون حتی سفیروث و جنسیس و حتی انجیل هم میدونستن که H7000 همون واکیه و واکی هنوز زندست. در حالی که میلا اینقدر خود خوری میکرد.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2020/01/10 09:02 PM، توسط NoboraHaru.)
2020/01/10 09:00 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #5
RE: رمان (درخشش)
ادامه داستان از زبان تیفا:
میلا در اخرین عملیاتش با گروه ترکس زخم عمیقی بر میداره و شدت جراحت احتمال مرگش رو افزایش میده.میلا به داخل دره فرشته سیاه میفته.به نظر میرسید بدن میلا به شکل فجیحی ازهم پاشیده شده باشه اما میلا مورد هجوم عامل خارجی قرار گرفت که ظاهرا از مرگ نجاتش داده بود.و اون چیزی نبود جز فانتوم سرخ(فانتوم سرخ هم یک جزء خیالیه و در داستان واقعی نیست).فانتوم سرخ مثل شراره های اتش بود که از دل گایا(روح زمین) بیرون میومد.فانتوم سرخ از اسرار دره فرشته سیاه محافظت میکرد و هرچیزی که به اونجا میرفت رو سرگشته وگمراه میکرد و یا حتی گاهی میکشت.اما در مورد میلا فانتوم سرخ بسیار عجیب رفتار میکرد.انگار که میلا اصلا تحدیدی برای فانتوم سرخ نبود و این مسئله باعث شد نور عجیب و بسیار گرم و تپنده ای از دل دره بیرون بزنه.
میلا به قدرت گایا پیوسته بود اما بخشی از روحش هنوز در دنیا حضور داشت. میلا به الهه سرخ اتشین مبدل شد که قدرتش از فانتوم سرخ به دست میومد.
این مسئله باعث ترس شینرا شد ولی میلا اصلا از ماجرایی که براش اتفاق افتاد چیزی به خاطر نمیاورد.
میلا توانی عجیبی به دست اورد بود که باعث میشد کارهای خارق العاده انجام بده.مثلا تلپورت کنه.از در و دیوار رد بشه.
هنه چیز رو ببینه حتی ارواج گمشده.دروازه های مختلف به دنیای دیگه و.... .
میلا به طور کلی از خیلی چیزها اگاهی پیداکرد ولی دیگه واکی رو به خاطر نمی اورد.
خیلی کوتاه شد ببخشید ...
2020/01/15 10:07 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #6
RE: رمان (درخشش)
ادامه از زبان تیفا و قسمت اخر:
وقتی برای اخرین بار واکی ومیلا همدیگرو دیدن واکی میلارو به خاطر میاورد ولی میلا نه!
واکی بلاخره فرار کرده بود تا میلا رو ببینه.بدن واکی به خاطر تزریق زیاد ماکو وژن های جنوا (بلای اسمانی که برسر قوم سترا ها نازل شدو باعث گسترش بیماری جئواستیگما یا زخم کیهانی شد.)هر روز نیاز به مصرف دوز زیادی از ماکو داشت.تا بتونه به بقا ادامه بده.ولی واکی میخواست این قضیه رو تموم کنه وزندگی خفت بارشو در این دنیا کنار بذاره به همین خاطر میلا رو دزدید و به غاری برد که بهش میگفتن بلور عشق.چراکه در اون غار گلسنگ های زیبایی در کنار بلور یخ وبلورهای سنگ نمک واهک بود که منظره فوق العاده زیبایی ایجاد کرده بود.واکی با اخرین قدرتش تمام خاطرات خودش ومیلا رو به ذهن میلا برگردوند وبهش گفت که تمام این مدت اسیر شینرا بوده و روی اون و چندهزار یاشاید چند میلیون نفر دیگه ازمایشات بسیار خطر ناکی انجام شده.واکی اط میلا خواست که از ترکسها جدابشه و فرار کنه،به جایی که دست شینرا بهش نرسه.واکی پیشانی میلا رو میبوسه واون رو در آغوش میگره وچون بدنش خیلی ضعیف و شکننده شده بود خیلی سریع شروع به ازهم پاشیدن میکنه.در اخرین لحظه هنگامی که داشت به رشته هایی از نور تبدیل میشدبه میلا میگه:تو تجسم عشق من بودی ای کاش میشد باهم بمیریم که نیازی نباشه من نگرانت باشم، من عشقم رو برای تو به یادگار میگذارم تا همیشه بتونم باتو باشم.درکنار تو.متاسفم میلا من وتو فقط از طریق قلبمون باهم در ارتباط بودیم.من تصویر تو رو هر روز در ایینه کوچک داخل سلولم میدیدم.لبخند زیبای تو هرگز ازیادم نخواهد رفت.
میلا بعد از ناپدید شدن جسد واکی باافسردگی تمام به راهش در امتداد غار پیش میره و به نظر میرسه موفق میشه که راه دروازه دنیای موعود سترا ها رو پیدا میکنه اما موفق نمیشه که وارد اونجا بشه و توسط فانتوم سرخ ناپدید و بلعیده میشه.به نظر میرسه جسدش در دره فانتوم سرخ تحت حفاظت اون روح باشه ولی کسی این قضیه رو باور نمیکنه.من مطمئنم که واکی ومیلا درست مثل اریس و زک بلاخره بهم رسیدن.فقط زمان میبره تا صدای شادی و خنده های اون هارو از جریان زندگی وگایا حس کنیم.میلا چندان سرنوشت جالبی در دنیای ما نداشت اما به نظر من اون الان حالش خیلی بهتره.خیلی بهتر.
تیفا لبخندی میزنه و بعد لیوان شربت رو به ارومی سر میکشه واز جا بلند میشه.
:میدونی من دلم برای میلا خیلی تنگ شده.اما میدونم الان نمیتونم پیش اون برم اخه من هنوز وظیفم در قبال قلبم و عشقم رو کامل نکردم.شاید تقدیر من هم گاهی تلخ باشه اما لحظه های شیرین و امیدوار کننده زیادی هم داره.
اینورو میگه واروم برمیگرده سمت اشپز خونه کافه بار
:خانوم خبر نگار شما قهوه هم میل دارین؟
:اوه نه.بهت زحمت نمیدم .داستانش غم انگیزه ولی خیلی خوب تعریف کردی منم الان براش خوشحالم.راستی شاید بعد از این گزارش به عنوان یک دوست بیشتر بیام پیشت.
این رو میگه وپول شربت رو میزاره رو میز و میره بیرون.
تیفا درحالی که میاد ظرفهاو پول رو توی خلوت وسکوت کافه بار از روی میز برداره باخودش میگه:اخلاقش خیلز عجیبه انگار به میلا و اریس خیلی شبیه!نمیدونم ولی شاید میلا و واکی دوباره برگشتن تا اینبار باهم زندکی کنند.
پایانمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ببخشید میدونم بدشد ولی چون رمان کوتاهه باید تو چندتا قسمت خلاصش میکردم .بابت تاخیر معذرت.نظردهی هم ازاده.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2020/02/16 12:47 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
One Piece-6 رمان ترکس- حال کودکان خوب است Deunan 8 2,215 2017/06/01 09:44 AM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  ترجمه رمان ترکس- حال کودکان خوب است Deunan 9 2,416 2015/10/06 04:19 PM
آخرین ارسال: Deunan
documents رمان-لبخندی دوباره...(اپیزود تیفا) Deunan 60 13,682 2015/09/23 07:54 AM
آخرین ارسال: tokamak
documents رمان جدیدfinal fantasy Noctis 14 5,818 2014/07/28 10:50 PM
آخرین ارسال: *Cloud*
  رمان(داستان زندگی آریس پس از مرگ) Noctis 39 10,868 2014/04/24 06:44 PM
آخرین ارسال: Aisan



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان